مجله فرهنگی هفت راه

 

Jan 2, 2017 12:57:26 PM

یک رمان خوب، در روزگار قحطی رمانِ خوب!

#هفت_راه_مخاطبان
#کتابهایی_که_میخوانم

«برج قحطی» کتاب شگفت زده کننده ای است. از زبان و ادبیات و لحن و واژه ها و جمله های کتاب گرفته، تا موضوع و جغرافیا و زمان روایت. حتی نویسنده جوانش هم شگفت زده می‌کند مخاطب را؛ لااقل که این کتاب و نویسنده با من چنین کرد. نویسنده به این جوانی چطور توانسته انقدر خوب بنویسید؟
این کتاب که در جایزه جلال امسال هم جزو نامزدهای نهایی بود، روایتی است از حال و روز مردم یزد در دوران قاجار و پهلوی. هادی حکیمیان، نویسنده کتاب است و اگرچه در این رمان تلاشی موفق در جهت خلق یک اثر بومی داشته است، اما دقتها و ظرافتهایی که به کار بسته باعث شده تا کتابش برای هر اهل رمان و کتابی دلنشین و خواندنی باشد.
از حجم کتاب نترسید. نگذارید حجم 437 صفحه ای آن مانع شود تا از خواندن اینچنین کتابی لذت ببرید. شک نکنید کتاب را که باز کنید، و چند صفحه که با آن راه بیایید، دیگر این شما خواهید بود که کتاب را رها نمیکنید.
راستی یکی از چیزهایی که مخاطب را شگفت زده میکند و من یادم رفت در ابتدای این نوشته به آن اشاره کنم، طرح جلد کتاب است؛ چه طرح جلد محشری!


مونا رضامنصوری



شما هم می‌توانید یادداشتهای کوتاه و تلگرامی خود را پیرامون کتابهایی که میخوانید، فیلمهایی که میبینید، موسیقی هایی که میشنوید، تئاترهایی که میروید و... برای درج در کانال و سایت هفت راه به شناسه @chanel_adm ارسال فرمایید.



✅کانال فرهنگی هنری "هفت راه"
@HAFTRAH صفحه اینستاگرام "هفت راه"
https://www.instagram.com/haftrah

 

کلمات کلیدی:

 

نشریه کرگدن شماره بیست و هفتم آبان نود و پنج؛یادداشتی از احمد طالبی نژاد

 

 

Advertisement

 

 

معرفی رمان برج قحطی در هفته نامۀ کرگدن

از روزگار سپری شدۀ مردم سالخورده | یادداشت احمد طالبی نژاد بر رمان برج قحطی

۰۷ دی ۱۳۹۵ ۱۵:۴۰ | ۰ نظر

| امتیاز: با ۰ رای

 

شهرستان ادب: احمد طالبی نژاد منتقد قدیمی سینما، در یادداشتی رمان برج قحطی را معرفی کرده و پیشنهاد ساخت فیلمی از روی این رمان تاریخی نیز داده است. این یادداشت چندی یپش در مجلۀ کرگدن منتشر شد. این یادداشت را با یکدیگر می خوانیم:  

 

اگر آب، چای، قهوه یا هر نوشیدنی دیگری دستتان است، بگذارید زمین و به نزدیک‌ترین کتابفروشی محلتان بروید و بپرسید: «آقا (خانم) رمان «برج قحطی» موجود است؟» اگر پاسخ مثبت بود، معطل نکنید و یک نسخه برای خودتان و یکی آن‌ها که دوستشان دارید، بخرید و برگردید منزل یا محل کار و مشغول خواندن شوید. لابد می‌گویید باز این پیرمرد احساساتی شده. اخیراً یکی از روزنامه‌های قدیمی که همه نامش را می‌دانید، ولی سعی می‌کنید بر زبان نیاورید، من را «منتقد سالمند 67 ساله» قلمداد کرده است. از آن روز احساس پیری می‌کنم، آن هم «در بهار زندگی» بگذریم. نه، من نه احساساتی شده‌ام و نه اغراق می‌کنم. راستش از سر بی‌کتابی در خانۀ آشنایی این کتاب را برداشتم تا پیش از چرت بعد از ظهر ورقی بزنم و... که ناگهان متوجه شدم 30 صفحۀ آن را خوانده‌ام و گور پدر چرت بعد از ظهر. کتاب را نویسنده‌ای به نام «هادی حکیمیان» نوشته که به استناد شناسنامۀ کتاب، متولد 1357 است؛ یعنی درآستانۀ چهل سالگی قرار دارد. من بیش از این دربارۀ ایشان نمی‌دانم، اما وقتی کتاب را می‌خوانید، با نویسندۀ باتجربه، دانا، هوشیار، تیزبین و خلاقی روبه‌رو خواهید شد که تاریخ شهرش - یزد و حوالی آن را- در قالب یک داستان مدرن و سرشار از جزییات بیان کرده، شما را بی‌تردید یاد دو اثر درخشان در ادبیات معاصر ایران و جهان خواهد انداخت؛ نخست «صد سال تنهایی» مارکز و دوم «کلیدر» دولت آبادی.  بی‌آن‌که بخواهم اغراق کنم، عرض می‌کنم که برج قحطی کم از این دو اثر ندارد. با توجه به این که نخستین رمان نویسنده نیز هست و به همین دلیل من نگران آیندۀ نویسنده هم هستم؛ چون پس از این هرچه بنویسد، با این رمان مقایسه خواهد شد و تردید دارم آثار بعدی‌اش همسنگ برج قحطی باشد؛ مگر این‌که معجزه‌ای رخ دهد. این البته مسبوق به سابقه هم هست. یادمان هست چند سال پیش رمان «شهری که زیر درخت سدر مرد» نوشتۀ خسرو حمزوی درآمد و به شدت مورد استقبال قرار گرفت و جوایز متعددی هم نصیبش شد و هرکه خواند، ازش تعریف کرد، اما آثار بعدی نویسنده‌اش با بی‌مهری روبه‌رو شدند، چون در حد و اندازۀ آن رمان نبودند. همین‌جا عرض کنم شاید یکی از دلایلی که بنده به‌شدت شیفتۀ برج قحطی شده‌ام، «همریگ» بودنم با نویسنده و کلاً فضای داستان است که برایم بسیار آشنا می‌نماید. تابین ما با یزد و میبد و اردکان عقدا و دیگر لوکیشن‌های این رمان اشتراک‌های فرهنگی و جغرافیایی فراوانی دارد و برخی واژه‌ها و اصطلاحات زبانی‌مان هم مشترک است، اما باور کنید از این آشنایی نیست که دارم این ستایشنامه را می‌نویسم. قلم سیال، پرخون و نگاه ریزبین و تخیل سرشاری که در این رمان وجود دارد، شما را هم متقاعد خواهد کرد که ما با یک پدیده در ادبیات معاصر ایران طرفیم. من البته هیچ شناختی از سوابق ایشان ندارم، اما شنیده‌ام که پیش‌تر یک یا شاید دو مجموعه داستان منتشر کرده و احتمالاً هنوز ساکن یزد است و خدا کند پایش به تهران باز نشود که اسیر خواهد شد. به ایشان توصیه می‌کنم در همان حاشیۀ کویر بماند و بنویسد و زندگی کند که در تهران خبری نیست. باری، راوی رمان معلمی تازه استخدام شده در یزد دهۀ 50 که دلبستۀ دختر یکی از بزرگان شهر می‌شود، اما... نمی‌گویم بعدش چه می‌شود. اصلاً نمی‌توان خلاصۀ این داستان را برای کسی تعریف کرد. کتاب مجموعه‌ای از خرده‌روایت‌هاست که در کنار هم چیده شده‌اند و تصویر ناب از موجودیت یک جامعه را بیان می‌کنند. باید خواند و در لحظه‌هایش غرق شد و غوطه خورد و به این‌همه توانایی در خلق یا بازآفرینی ماجراها غبطه خورد، بس که ماجرا و اتفاق در صفحه به صفحۀ این رمان گنجانده شده. فقط همین را بگویم که در سفرهای ذهنی نویسنده به گذشته، ما به دوران فتحعلی‌شاه قاجار هم برمی‌گردیم و کم‌کم می‌رسیم به دوران پهلوی دوم، اما بیش از آن خواننده با ماجراهایی آشنا می‌شود که شاید در هیچ کتابی نخوانده یا جایی نشنیده باشد. او در این رمان از شهرش یک ماکاندو – دهکده ای که مارکز در صد سال تنهایی تصویر کرده-ساخته و حول تاریخ اجتماعی این منطقه، در واقع تاریخ اجنماعی ایران طی دو قرن گذشته را روایت کرده است. حیف که رسانۀ ملی ما به رسانۀ میلی و جناحی تبدیل شده که اگر چنین نبود، تلویزیون می‌توانست این اثر بخرد و از آن یک سریال درخشان صد و اندی قسمتی درآورد و مشتریان جم و سریال حریم سلطان و دیگر سریال‌ها و برنامه‌های ماهواره‌ای پای رسانۀ ملی بنشاند. باور کنید وقتی رمان را می‌خوانید، دائم افسوس می‌خورید که چرا این اثر نمی‌تواند به فیلم یا سریال تبدیل شود تا میلیون‌ها مخاطب ایرانی و حتی غیرایرانی، شاهد ناب‌ترین و بدیع‌ترین صحنه‌ها از زندگی و روزگار سپری شدۀ مردمان سالخوردۀ ایران زمین باشند.    

 

داستان, نقد و نظر (داستان), معرفی کتاب (داستان), هادی حکیمیان, برج قحطی, رمان تاریخی, تاریخ یزد, تاریخ معاصر, احمد طالبی نژاد

تصاویر پیوست

  •  

امتیاز دهید: 12345

instagram youtube Twitter Google+ Facebook Share

نظرات


نام

ایمیل

وب سایت

من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

 

برج قحطی؛ فصل حاصلخیزی داستان‌نویسی

ﺳﻪشنبه, ۳۰ آذر,۱۳۹۵

مطلب روزنامه وطن امروز درباره رمان برج قحطی

ﺳﻪشنبه, ۳۰ آذر,۱۳۹۵

 

رمانی که خواننده را پشیمان نمی کند | یادداشتی بر کتاب برج قحطی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رادیو شعر و داستان

 

  •  
  •  
  •  
  •  
  •  

ورود | کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب است.

 

چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵ , 28 December 2016

Top of Form

 

 

نویسنده رمان «برج قحطی»

حکیمیان: ریسک روایت بومی از انقلاب اسلامی را پذیرفتم/ «برج قحطی» رمان تاریخی نیست

 

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۳۰

 

 

هادی حکیمیان، نویسنده رمان «برج قحطی» گفت: در این کتاب کوشیدم فضای بومی، محلی و لغات و اصطلاحات یزدی را در کتاب پررنگ کنم که این کار در داستان‌نویسی، یک ریسک است زیرا نمی‌دانستم که مخاطب دیگر شهر‌های کشور از این رمان چه استقبالی خواهد کرد.

 

 

هادی حکیمیان، نویسنده کتاب «برج قحطی» نامزد دریافت نهمین دوره جایزه جلال به خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گفت: «برج قحطی» نخستین رمانی است که انقلاب را در فضای بومی شهر یزد روایت می‌کند. داستان این کتاب، با فلش‌بک‌هایی نشان می‌دهد که در اواخر دهه 50 در شهر یزد چه گذشته است.

وی با بیان این‌که داستان «برج قحطی» حوادث انقلاب اسلامی را از دوران قاجار پی می‌گیرد، افزود: ملی شدن صنعت نفت، کشف حجاب و حضور کشور‌های خارجی در خاک ایران، از جمله مسائلی است که در قالب این داستان روایت می‌شود.
 
این برگزيده جایزه كتاب سال شهيد حبيب غني پور، درباره مهمترین ویژگی داستان «برج قحطی» توضیح داد: کوشیدم فضای بومی، محلی، لغات و اصطلاحات یزدی را در کتاب پررنگ کنم که این کار در داستان‌نویسی، یک ریسک است زیرا نمی‌دانستم که مخاطب دیگر شهر‌های کشور از این رمان چه استقبالی خواهند کرد.

وی خود را فارغ‌التحصیل رشته تاریخ معرفی کرد و افزود: این رمان بر اساس تجربه‌های پژوهشی‌ام نوشته شده است اما در عین حال رمانی تاریخی نیست. موضوع پایان‌نامه من «تحولات سیاسی اجتماعی یزد در دوران معاصر» بود که برای انجام پژوهش در این باره، اسناد بسیاری را مرور کرده‌ام.
 
حکیمیان ادامه داد: مرور تاریخ شفاهی و مراجعه به منابع کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی نیز بخش دیگری از فعالیت‌هایم برای نوشتن پایان‌نامه‌ام بود. تعلق خاطری که به مردم شهر خودم و فعالیت‌هایی که در این شهر برای وقوع انقلاب صورت گرفته بود، باعث شد که رمانی با موضوع انقلاب اسلامی در شهر یزد بنویسم.
 
وی شهر یزد را از شهرهایی دانست که هر چند داستان‌های کوتاهی درباره فعالیت‌های انقلابی آن‌ نوشته شده است اما داستان بلندی درباره آن نوشته نشده بود، سپس تاکید کرد: «برج قحطی» رمان تاریخی نیست و با نشان دادن وقایعی از دوران مشروطیت و رخداد‌های پس از آن، برداشتی آزاد از انقلاب اسلامی ایران ارایه می‌کند.
 
این نامزد نهمین دوره جایزه جلال، خود را از مخاطبان داستان‌ها و رمان‌های حوزه انقلاب اسلامی معرفی کرد و افزود: نخستین رمانی که بر محور وقایع منتج به انقلاب اسلامی خواندم، «سووشون» سیمین دانشور بود. کتاب «شاه بی‌شین» هم آخرین اثری است که در این باره خوانده‌ام.

 

کد مطلب: 243494

 

Top of Form

 

Top of Form

Bottom of Form

تمام حقوق محفوظ بوده و استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.

 

شنبه ۴ دی ۱۳۹۵ , 24 December 2016

 

 

توجه متعهد‌ترین جایزه ادبی به انقلاب اسلامی و فرهنگ بومی/ یادداشت هادی حکیمیان

 

تاریخ انتشار : شنبه ۴ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۰۰

 

 

هادی حکیمیان، نگارنده «برج قحطی» معتقد است که جایزه جلال، متعهد‌ترین جایزه ادبی ایران است که در سال‌های اخیر توجه ویژه‌ای به ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیات بومی از خود نشان داده است.

 

 

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- هادی حکیمیان، نامزد نهمین دوره جایزه جلال: برای کسی که به دور از شتاب و هیاهوی جریانات ادبی پایتخت می‌نویسد، نامزد شدن در جایزه جلال اتفاقی است ارزشمند. سوای از جشنواره و رخداد مهم ادبی پیش رو، اینکه کار من دیده شده برایم مایه دلگرمی است. نگارش «بُرج قحطی» قریب پنج سال به طول انجامید و در تمام مدت نگارش واهمه دیده نشدن کار با من بود. موضوع رمان از همان ابتدای امر مسجل بود. این رمان بنا بود به رخداد عظیم انقلاب بپردازد، آن هم در واپسین سال‌های دهه پنجاه یا حتی قبل‌تر، آنجا که به گمان من باید ریشه‌ها را جست. ریشه‌ها و دلایل یک واقعه عظیم همچون انقلاب را. پس رفتم، گشتم و لجوجانه نوشتم آنچه را که دل به دست قلم می‌سپرد.

 فارغ از اینکه نوشته‌هایم چاپ می‌شود یا نه، پرداختن به داستان‌های انقلاب قریب به یک دهه است که در کشور ما رونق تازه‌ای گرفته، همچنین جایزه جلال هم در چند سال اخیر به برخی کارهای مربوط به انقلاب توجه ویژه کرده و همه اینها مایه امید و دلگرمی بود ولی خوب نوشتن در یک جغرافیای دور از مرکز، پرداختن به مردمانی در حاشیه کویر و توجه بیش از پیش به لهجه، فولکلور و حتی رسومات زندگی آن‌ها مرا در مقابل این ریسک بزرگ قرار می‌داد که ممکن است مخاطب تهران‌نشین «بُرج قحطی» را نپسندد، نخواند و چه بسا که اصلا کار دیده نشود و آن وقت این اولین رمان من، می‌شد شکستی بزرگ. اتفاقی که خوشبختانه نیفتاد. کار دیده شد و همین برای کسی که در شهرستان نشسته و می‌نویسد یک پیغام بزرگ دارد. اینکه بزرگترین رخداد ادبی ایران جایی هم برای کتاب من در نظر گرفته به من قوت قلب می‌دهد برای ادامه راه. اینکه کماکان در همین اقلیم و زیست بوم خود و با محوریت مردمانی که می‌شناسمشان بنویسم.

امیدوارم جایزه جلال در سال‌های بعد و بعدتر باز هم  به غیر تهرانی‌ ها مجال دیده شدن بدهد. امیدوارم روزی برسد که در جشنواره ادبی جلال بخش ویژه‌ای هم برای داستان انقلاب و هم برای ادبیات بومی ایران بزرگ در نظر بگیرند. من داستان کوتاه و رمان را با نام پرجاذبه جلال شناختم. پرجاذبه می‌گویم چون این اسم مرا می‌کشید چنانکه تا مدت‌ها فکر می‌کردم آل احمد بهترین و بزرگترین نویسنده ایران بوده و حالا بعد همه این سال‌ اگر که باز هم جلال را بهترین ندانم، لااقل متعهدترین می‌دانم. آل احمد را بی‌شک باید مردمی‌ترین نویسنده ایران بدانیم. چهل و چند سال عمر اندکی است و اینکه مردی این چنین رابطه عمیق و عاطفی  ایجاد می‌کند با مردم خود قطعا جزو شگفتی‌هاست. جلال از جمله نقاط ثقل ادبیات ایران است و بی‌گمان جشنواره ادبی یادبود وی نیز می‌تواند همین نقش را در پایداری و همگرایی بیشتر نویسندگان و همچنین خوانندگان فارسی زبان داشته باشد.

پیشنهاد یا بهتر است بگویم خواهش من از برگزارکنندگان این رخداد ادبی توجه بیشتر به نویسندگان نوقلم شهرستانی است؛ استعدادهای بزرگی که به دور از شلوغی پایتخت در شهرها و بعضا روستاهای خود می‌نویسند، پس برگزاری کارگاه‌ها، نشست‌های ادبی، جلسات نقد و همچنین، فراهم آوردن فرصت چاپ و انتشار آثار این جوان‌ها خدمتی ارزشمند به ادبیات فارسی است. دوم اینکه اگر امکانی فراهم شود تا این رخداد ادبی به صورت چرخشی و هر سال در یکی از استان‌ها برگزار شود زمینه‌های لازم برای کشف استعدادهای برتر و نیز سهیم شدن همه ایران در این  اتفاق مبارک  فراهم خواهد شد.

 

کد مطلب: 243577

 

تمام حقوق محفوظ بوده و استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.

 

 

پنجشنبه ۲ دی ۱۳۹۵ , 22 December 2016

 

 

​پیشنهاد مطالعه برای تعطیلات آخر هفته

آرمین: رمان «برج قحطی» انسان را به فکر وادار می‌کند

 

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۰۰

 

 

منیژه آرمین، نویسنده و دبیر علمی جایزه ادبی جلال آل‌احمد، کتاب «برج قحطی» اثر هادی حکیمیان را برای مطالعه پایان هفته پیشنهاد داد و گفت: نویسنده در این اثر، عناصر مختلف داستان را به شکل قابل قبولی رعایت کرده و به دلیل شیوه نگارشی خاص، آدمی را به تفکر وادار می‌کند.

 

 

منیژه آرمین

منیژه آرمین در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اظهار کرد:‌ کتاب «برج قحطی» نوشته هادی حکیمیان را برای مطالعه پایان هفته پیشنهاد می‌دهم، چراکه نویسنده برای نوشتن آن تلاش داشته و به هیچ‌وجه ساده برخورد نکرده است.

وی ادامه داد: حکیمیان برای نگارش این اثر روی تاریخ، جغرافیا و فرهنگ مردم یزد تحقیق و بررسی کرده و با مطالعه و اطلاعات کامل شروع به نوشتن کتاب کرده است. این کتاب در کنار ویژگی‌های یک اثر داستانی- تاریخی، اطلاعات بسیار زیادی به خواننده می‌دهد.

این نویسنده درباره قلم حکیمیان گفت:‌ نویسنده در این اثر، عناصر مختلف داستان را به شکل قابل قبولی رعایت کرده و به دلیل شیوه نگارشی خاص، آدمی را به تفکر وادار می‌کند و من به‌شخصه این‌گونه کتاب‌ها را می‌پسندم.

وی افزود: نویسنده این کتاب، قلم بسیار خوبی دارد و تنها مشکل او در پرداختن به راوی است، چراکه راوی را بد مطرح کرده و همین موضوع باعث شده تا خواننده کمی دچار مشکل شود، اما در مجموع کتاب، بسیار خوب و خواندنی است.

آرمین در توضیح موضوع داستان اظهار کرد: «برج قحطی» در ۱۰ فصل، بخشی از مبارزات و تاریخ اجتماعی مردم یزد را در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی روایت می‌کند. در این کتاب، تلاش شده در کنار برخی از آداب، رسوم و فرهنگ غنی مردمان دارالعباده، اصطلاحات و واژه‌های بومی و محلی یزد نیز به مخاطب ارائه شود.




 

 

کد مطلب: 243559

 

تمام حقوق محفوظ بوده و استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.